-
خانـههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانهاش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر ...
میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها رو به همه شما دوستان عزیز خصوصا خواهران محترم تبریک عرض میکنم
[استاد اصغر طاهرزاده]
حضرت مىفرمایند: فرزندم! اگر مىخواهى خودت تحقیق کنى و علمِ لازم جهت ادامهی زندگیات را خودت کسب کنی مانعی نیست ولی مواظب باش به بهانهی عالِمشدن در گرداب شبهات غرق نگردی و در ورطهی مجادلات و مراءهای برتریطلبانه گرفتار نشوی. «فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذلکَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لابِتَوَرُّطِ الشُّبُهاتِ وَ عُلُوِّ الْخُصوُماتِ» به گونهاى به دنبال دانایی مباش که ناخودآگاه در ورطهی شک و شبهه بیفتى و یا به حالت خودبرتربینى گرفتار شوی.
زیرا تحقیقى که براى اثباتِ مهمتر بودن محقق صورت پذیرد، جان را نورانى نمىکند. حتى ممکن است به سراغ قرآن مجید برویم و آیات مختلف آن را بررسى کنیم تا به رقیبمان ثابت کنیم نظرش اشتباه است و سواد خودمان را به رخ او بکشیم. حضرت مىفرمایند این برترىطلبىِ خصمانه، آفت هدایتیافتگی است و نفعى براى انسان ندارد.
[برای مطالعه کامل مطلب به لینک زیر مراجعه فرمایید]
[دکتر حسن رحیم پور ازغدی]
ماها فارغ التحصیل میشویم از آموزش پرورش و از دانشگاه آنوقت عرضه ی حل کوچکترین مسائل زندگی شخصی خودمان را نداریم. الگوی مصرف به ما یاد نمیدهند. طرز زندگی کردن را به ما یاد نمیدهند. به تازگی خواندم که در انگلیس در برخی کالج ها درس آشپـزی و خیاطی را اجباری کرده اند. چرا؟ چون میفهمد که نیازش است باید حل کند. حالا اگر این حرف را اینجا بزنند صداها بلند میشود که امل بازی است و ...
به زندگی خارجی نگاه کن یکی یکی ببین چه مشکلاتی داری؟ این مشکلات را باید در مدرسه و دانشگاه حل کنی. به همین خاطر میگوییم نظام آموزشی نباید کپی و تقلید صرف باشد...
ما در آموزش پرورش به بچه هایمان یاد دادیم که انواع ماهی های میسیسیپی را باید حفظ کنی. ارتفاع کوهها در فلان جا را باید حفظ کنی و .. در حالی که غربی ها این حرفها را در کتابهایشان گذاشته بودند چون نیازشان بود. میخواستند در آن زمین و کوه کارشان را پیش ببرند ولی ما فقط یک چیز میخواستیم. «ما میخواهیم متجدد شویم، میخواهیم مثل شما شویم». کسی نبود به ما بگوید شما حتی اگر میخواهید مثل اینها هم بشوید لازم نیست ماهی های میسیسیپی را حفظ کنید بلکه باید ماهی های خزر و خلیج فارس و کارون را حفظ کنید...
[این متن رو 87/10/2 نوشتم. امشب شب وفات حضرت مادرم است. شاید برای شما هم ارزش خوندن داشته باشه. برای من که یک دنیا خاطره است ...]
[برای شادی روحش صلوات و فاتحه ای تقدیم میکنم]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام!
ز حد گذشت جدایی میانِ ما ای دوست ... !
(1)
پس از درگذشت مادرم، تا مدّتها هیچ احساسی نسبت به پیرامونم نداشتم! همه چیز ناامیدکننده بود و سنگین!
آنقدر که شانههای من تحمّلش را نداشت. تحمّل نوشتن حتی یک پست جدید!
...
اما حالا احساس میکنم دعای خیر مادرم همیشه همراه من است، و به قول شهریار:
«هر کنجِ خانه، صحنهای از داستانِ اوست»!
این مدت باورم شد که اگر دعای خیر مادر نباشد، زندگی واقعًا چیزی کم دارد، اصلًا زندگی نیست!
خوش به حال آنهایی که دعای خیر بیشتری از مادرشان چراغ راهشان است!
(2)
به این نتیجه رسیدهام که اگر «وبلاگ» نباشد، زندگی چیزی کم دارد!!!
[به زودی مطالبم رو در یک بلاگ هم به حضورتون عرضه میکنم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!]
با اشکهاش، دفتر خود را نمور کرد
ذهنش ز روضههای مجسم عبور کرد
در خود، تمام مرثیهها را مرور کرد
شاعر، بساط سینهزدن را که جور کرد
*
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیتهاش مجلس ماتم به پا شده است
*****